ای کاش «فاطمه رسولی» این مطلب را ببیند! / پرستاری که در نوشتههای مریم کاظم زاده یک اسطوره است
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۱۷۵۷۲
یکی از نامهایی که با مطالعه خاطرات مریم کاظم زاده به چشم خواننده میآید و هرچه در بارهاش می شنود، آن هم با قلم روان و زیبای مریم کاظم زاده، سیر نمیشود «فاطمه رسولی» از پرستارانی است که سر پل ذهاب حضور داشتند. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - گروه فرهنگی - زهرا بختیاری: وقتی نوشتههای محدودی که از خاطرات جنگی مرحوم مریم کاظم زاده به جای مانده را مرور کنی با اسامی آشنا می شوی که هر کدام برای خود وزنهای هستند در گوشه این خاطرات.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از نامهایی که با مطالعه این سطور به چشم خواننده میآید و هرچه در بارهاش میشنود، آن هم با قلم روان و زیبای مریم کاظم زاده، سیر نمیشود «فاطمه رسولی» از پرستارانی است که خود را به مناطق درگیری رسانده بود و از جانش مایه میگذاشت برای مداوای رزمندگانی که مجروح به بیمارستان پادگان ابوذر آورده می َشدند.
ماجرای یک عکس/نگاهی از شهید چمران که در تاریخ ثبت شدآنچه از خاطرات کاظم زاده بر می آید این است که فاطمه رسولی نه یک پرستار بلکه به عنوان یک خواهر کنار تخت رزمندگانی میماند که میدانست الان مادرش چشم به در دارد تا کی پسرش صحیح و سالم از جنگ برگردد، حال آنکه جوانش روی تخت افتاده و معلوم نبود حتی زنده بماند!
مرحوم کاظم زاده در بخشی از خاطرات خود می آورد:
بیمارستان پادگان ابوذر موقع عملیات، مرکز اطلاعات و اخبار می شد. از بیرون بیمارستان تا بخش و ریکاوری، همه می دویدند. در آن شلوغی هرکس کار خودش را می دانست. بوی خون، الکل و خاک همه جا پخش بود. پایه سرم کم بود. نیروهایی که به خط نرفته بودند، آمده بودند بیمارستان و هر کدامشان یک یا دو پایه سرم می شدند. خواهران امدادگر از بخش مى آمدند پائین تو ریکاوری و اورژانس و اتاق عمل.
فاطمه رسولی چند تن شده بود. جراح می گفت: خواهر رسولی، امدادگر می گفت: خواهر رسولی، مسئول بیمارستان می گفت: خواهر رسولی، و او حاضر بالای هر تخت و برانکاردی که او را می خواستند، حاضر می شد. مجروحى ترکش به مغزش خورده بود. دکتر صفایى، جراح مغز و اعصاب بیمارستان، مى گفت اگر فاطمه رسولى هست، عملش میکنم. با موفقیت عملش را انجام داده بود و فاطمه رسولی سه روز و سه شب بالای سرش مانده بود.
مجروح هایی بودند که به دلیل وضعیتی که داشتند، امکان اعزامشان نبود. بیمارستان هم دستگاه کنترل و مانیتور نداشت. براى همین فاطمه رسولی سه و روز و سه شب علایم حیاتى مریض ها را بعد از عمل کنترل می کرد. روز سوم وقتی فاطمه رسولی را می دیدی کفش به پایش نبود. از خستگی با پای برهنه خودش را به تخت مجروح ها می رساند. زمانی که می خواست براى نماز خودش را به طبقه سوم برساند دستهایش را به نرده می گرفت و پله ها را یکی یکی بالا می رفت. تنها موقع نماز زانوهایش را خم می کرد. وقتی سجده شکرش طولانی می شد می فهمیدیم پیشانی بر مهر چند دقیقه چشمانش را بسته.»
حدود دو سال پیش از رحلت خانم کاظم زاده وقتی با او تلفنی گفت و گو می کردم، توصیه کرد حتما به سراغ افرادی مثل فاطمه رسولی و خانم دکتر کیهانی برویم اما متأسفانه هنوز این اتفاق رخ نداده است. دنیا هم مجال بیشتری نداد تا این خبرنگار جنگی از رفیق دیرینه خود در روزهای سخت جنگ بیشتر بگوید و بنویسد.
همچنان بسیار به دنبال این هستیم با او در مجالی به صحبت بنشینیم تا دست کم برخی از خاطراتش را برایمان تعریف کند. چرا که می دانم افراد زیادی دوستدار شنیدنش هستند.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: شهید حضرت زینب س دفاع مقدس مریم کاظم زاده فاطمه رسولی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۱۷۵۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جلد سوم تاریخ شفاهی دفاع مقدس به زودی چاپ میشود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا وسیما؛ مجموعه کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس که تا کنون دو جلد از آن به چاپ رسیده عملیات بیت المقدس و رمضان را روایت کرده است.
از تاسیس سپاه پاسداران در اهواز تا عملیات مختلف و ورود به خاک عراق موضوعاتی است که دراین کتاب به آن پرداخته شده است.
جلد اول این کتاب به خاطرات دوران کودکی تا خرداد ۶۱ و جلد دوم کتاب از تیرماه ۶۱ تا اسفنده سال ۶۴ را روایت میکند.
خاطرات سالهای پایانی جنگ به روایت احمد غلامپور در جلد سوم آن منتشر میشود
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی